کناره هر قطره اشکم هزار خاطره دفنه
اونقدر خاطره داریم که گویی قد یه قرنه
گلو می سوزه از عشقت عشقی که مثل زهره
ولی بی عشق تو هر دم خنده با لبهای من قهره
درسته با منی اما به این بودن نیازارم
تو که حتی با چشمهاتم نمی گی آه دوستت دارم
اگه گفتی دوستت دارم فقط بازی لبهات بود
وگرنه رنگ خودخواهی نشسته روی چشمهات
هرچی عشقه توی دنیا من می خواستم مال ما شه
اما تو هیچ وقت نخواستی بین مون غصه نباشه
فکر میکردم با یه بوسه با تو هم خونه می مونم
نمی دونستم نمی شه آخه بی تو نمیتونم
گله میکنم من از تو از توکه اینهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت تو که هیچ وقت نمی فهمی
چشممام همزاد اشک و خون دلم همسایه آهه
زمونه گرگ و عشق تو شبیه مکر روباهه
شدم چوپان ساده لوح کنار گلّه احساس
چه رسمی داره این گلّه سره چنگال گرگ دعواس
تو این قدر خواستنی هستی که این گلّه نمیفهمه
اگه لبخند به لب داری دلت از سنگ و بی رحمه
ببخش خوبم اگه این عشق حیله تو رو روکرد
نفرین به دل ساده که به چنگال تو خوکرد
هرچی عشقه توی دنیا من می خواستم مال ما شه
اما تو هیچ وقت نخواستی بین مون غصه نباشه
فکر میکردم با یه بوسه با تو هم خونه می مونم
نمی دونستم نمی شه آخه بی تو نمیتونم
گله میکنم من از تو از توکه اینهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت تو که هیچ وقت نمی فهمی