وقتی احساس کردم داره موچولوم به دنیا میاد دست پرستارو گرفتمو بهش گفتم وقتی به دنیا اومد صدای گریشو برام ضبط کن .....متخصص بیهوشی با یه صلوات کارشو شروع کرد من هم رفتم تو دنیای دیگه....وای چقدر همه جا قشنگه چه گلهایی وای چه سیبی .این بچه کیه زیر درخت سیب نشسته.رفتم جلوتر دیدم یه دختری بایه پیراهن صورتی سبد حصیریو گرفته داره سیبهارو جمع میکنه...نگام کرد یه سیب قرمزو بهم داد بعد تو بغلم نشست ........بغلش کردم بوی خوبی میداد......گفتش مامان دوست دارم......بعد رفتش......چشامو باز کردم دیدم همسرم کنارمه.....نی نی موچولومو دارن میارن.......وای چه نازدخترم.....یاد دختر رویاهام افتادم .........دخترم دقیقا بوی همون دختر رویاهمو میداد........دست کوچیکشو ناز کردمو گفتم منم دوست دارم دخمل قشنگم...........